راهول جاندیال؛ جراح و متخصص مغز و اعصاب آمریکایی است که کتابهایش به بیش از بیست زبان ترجمه شده و جزو پرفروشترینها بوده اند. او ۱۰ کتاب دانشگاهی در موضوعات مختلف از جراحی مغز و اعصاب گرفته تا زیست شناسی سرطان و علوم اعصاب تالیف کرده است. از او به عنوان استاد برجسته در آکسفورد و هاروارد دعوت بعمل آمد.
او موسس و مدیر انجمن بین المللی کودکان جراحی مغز و اعصاب است جایی که تیمهایی را برای آموزش و انجام جراحی مغز کودکان در بیمارستانهای خیریه در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی و اروپای شرقی رهبری میکند. از جمله جوایزی که از آن وی شده میتوان به جایزه تحقیقات پنفیلد از کنگره جراحان مغز و اعصاب در سال ۲۰۰۷ میلادی، جایزه خدمات عمومی انجمن جراحان مغز و اعصاب آمریکا در سال ۲۰۰۴ میلادی و جایزه پرفروشترین کتاب ساندی تایمز در سال ۲۰۱۹ میلادی اشاره کرد.
به گزارش دیلی میل، رویاها برای من به عنوان یک جراح مغز و اعصاب و یک دانشمند محقق جذابیت خاصی دارند. پس از گذراندن زندگی خود در حوزه مطالعات مغز نه تنها شیفته پیچیدگی بی نهایت آن هستم بلکه تا حدی شیفته چیزی هستم که یکی از بزرگترین و اسرارآمیزترین ویژگیهای آن باقی مانده است: رویاپردازی.
منشاء رویاها مانند تمام فعالیتهای ذهنی است؛ امواج الکتریسیته در هر لحظه که ما زنده هستیم در سراسر مغز حرکت میکنند. رویاها محصول عملکرد طبیعی مغز و یک دگرگونی خارق العاده است که هر شب هنگام خواب در مغز رخ میدهد و از ریتمهای شبانه روزی یا همان چرخههای روز و شب پیروی میکند که از نظر بیولوژیکی بر تمام زندگی حکمفرما است.
هر شب مغز و بدن مان یک چرخه تکراری ۹۰ دقیقهای از خواب سبک را دنبال میکند و سپس خواب عمیق را دنبال میکند که در آن امواج مغزی آهسته و ریتمیک هستند. چشمها زیر پلکها میچرخند و بخش عمده عضلات بدن فلج میشوند. هنگامی که چشمها زیر پلکها اصطلاحا بال میزند این به عنوان اختلال رفتاری خواب با حرکت سریع چشم یا REM شناخته میشود.
رویاپردازی حتی بدون اختلال رفتاری خواب با حرکت سریع چشم نیز امکان پذیر است با این وجود، خواب در شرایط اختلال رفتاری خواب با حرکت سریع چشم زمانی است که شدیدترین و عجیبترین رویاها رخ میدهند.
رویاهای آخر شب بیشتر احساسی هستند و خاطرات زندگی نامهای قدیمیتر را در بر میگیرند و این رویاها را درست قبل از بیدار شدن از خواب به یاد میآوریم. رویاها در ابتدای شب منفیتر هستند و هر چه شب میگذرد مثبتتر میشوند.
رویاها عمیقا ما را تحت تاثیر قرار میدهند، زیرا آنها را واقعی تجربه میکنیم. شادیای که در رویاها تجربه میکنیم از نظر فیزیولوژیکی با شادی بیداری تفاوتی ندارد و همین طور وحشت، ناامیدی، هیجان، خشم و ترس. زمانی که در خواب میدوید قشر حرکتی فعال میشود همان بخشی از مغز شما که اگر واقعا میدویدید از آن استفاده میکردید. لمس معشوق در خواب قشر حسی را تحریک میکند درست همان طور که در ساعات بیداری شما تحریک میشود.
اگر کم خواب هستید اولین چیزی که به آن توجه میکنیم رویا دیدن است. اگر به اندازه کافی خوابیدهایم، اما خوابمان کم شده به محض این که به خواب برویم بلافاصله شروع به خواب دیدن میکنیم. این روزها تمرکز زیادی روی نیاز به خواب برای سالم بودن وجود دارد، اما ممکن است این خوابی نباشد که واقعا به آن نیاز داریم بلکه رویاها باشند.
رویاهایی که تجسم میکنیم تولیدات حسی خودمان هستند. آیا رویایی که در آن به شریک زندگی خیانت میکنیم نشانهای نیست که ما به دنبال خیانت هستیم یا دست کم رویکردی باز نسبت به آن مقوله داریم؟ اگر غیر از این باشد پس چه چیزی میتواند باشد؟
همه رویاها محصول شبکه تخیل در مغز ما هستند که به قوانین و منطق زندگی زمان بیداری ما محدود نشده اند. هنگامی که ما در حال رویاپردازی هستیم تخیل بدون محدودیت و آزاد است که تداعیها و ارتباطات سست را در خاطرات ما بیابد. این میتواند ما را وادار کند که در مورد افراد زندگی خود به روشهای شگفت انگیز، ناراحت کننده و حتی وابسته به عشق فکر کنیم. از آنجایی که شبکه اجرایی منطقی در مغزمان در حین رویا دیدن خاموش میشود نمیتوانیم این پروازها را پیش از بلند شدن متوقف کنیم. آنها هم چنین در قضاوت آزاد هستند حتی قضاوت ما.
در رویاها ما آزاد هستیم تا برخوردهایی را تصور کنیم که در زندگی بیداری ما تابو یا غیرقابل تصور است. بنابراین، رویاها واقعا به چه معنا هستند؟ پژوهشگران نظرسنجیهایی انجام دادهاند و از افراد میپرسند که تا چه اندازه در روابط عاشقانه شان خوشحال هستند؟ آیا ویژگی شخصیتی یک فرد حسود را دارند و این ویژگیهای شخصیتی چگونه بر رویاهای شان تاثیر میگذارد؟
با این وجود، یک تفاوت بسیار مهم بین فانتزیهای روز و رویاها وجود دارد. هنگامی که در طول روز در حال خیال پردازی هستیم این افکار توسط بخش منطقی مغز ما یعنی شبکه اجرایی که تمایلات را محدود میکند مهار میشود. این تاثیر تعدیل کننده هنگامی که ما رویا میبینیم از بین میرود و به رویاهای اجازه میدهد تا بخلاقانه و اکتشافی باشند. از اینجا نتیجه میگیرم که رویاها بیشتر شبیه آزمایشهای فکری هستند و نه نشانهای از نوع تمایلات نهفتهای که فروید درباره آن نوشته است.
در زمان دیدن رویا بدن ساکت است. سیستم عصبی محیطی و خودمختار سیگنالی به مغز نمیفرستد. مغز به هیچ سیگنالی از بدن واکنش نشان نمیدهد بلکه تخیل خود در جریان است. همان طور که رویاها نشان میدهند مغز اصلاً به بقیه بدن نیاز ندارد. مغز میتواند صحنه، شخصیتها و رفتارهای خود را بسازد.
بینایی را در نظر بگیرید. عدسی و قرنیه با یکدیگر کار میکنند تا نور را روی شبکیه در پشت چشم متمرکز کنند، اما این مغز است که آن چه را که دیده میشود در یک نمای واحد و واضح از جهان پردازش میکند. بدون مغز ما نمیبینیم. رویاها نیز همین وضعیت را دارند. بدون هیچ ورودی حسی مغز لذت کامل را ایجاد و درک میکند.
پس رویاها چه چیزی را در مورد روابط ما آشکار میکنند؟ علم نشان میدهد که خوابهای با مضصون خیانت بعید است علامتی باشد که میخواهیم در هنگام بیداری خیانت کنیم. آن خوابها به احتمال زیاد شبکه تخیل مغز در عمل هستند. خیانت به شریک زندگی در خواب ممکن است به جای تمایل به دور شدن از رابطه نشانهای از کنجکاوی و تحریک طبیعی باشد.
احساس ما نسبت به شریک زندگی در ساعات بیداری نیز میتواند روی رویاهای مان تاثیر بگذارد. احساس حسادت در طول روز میتواند رویاهای خیانت ایجاد کند که به نوبه خود بر رفتار بیننده خواب نسبت به شریک زندگی خود تاثیر میگذارد.
اگر شما یا شریک زندگی تان خواب خیانت میبینید این نشانه آرزوهای واقعی فرد بیننده خواب نیست. حتی اگر ممکن است ناآرام یا ناراحت از خواب بیدار شوید به یاد داشته باشید که رویاها به گونهای طراحی شده اند که ما را وادار به تفکر متفاوت کنند. آن چه واقعا اهمیت دارد روایت رویای ما یا همسرمان نیست بلکه نحوه واکنش ما به این رویاها است.
ممکن است وسوسه شوید و به این نتیجه برسید که این بدان معناست که مشتاق رابطه خیانتآمیز هستید، اما براساس نتایج تعدادی از مطالعات وضعیت معمولا برعکس است. به نظر میرسد این رویاها به ما کمک میکنند تا بر احساس دلتنگی خود غلبه کنیم. آن رویاها ممکن است به سادگی راهی برای پردازش احساسات ناشی از جدایی باشند.